در تاریخ 13 فروردین ماه بعد از 9 روز مذاکره میان نمایندگان ایران و 5+1 بیانیه ای از سوی طرفین قرائت گردید . صدور این بیانیه پایانی بود بر تمام گمانه زنی ها در مورد نتیجه این مذاکرات . بیانیه ای که بناست به عنوان دست مایه توافق نهایی در تاریخ 10 تیرماه قرار گیرد. برخی از کارشناسان این بیانیه را همان متن نهایی توافق می داند و برخی دیگر مانند آقای عراقچی عضو تیم مذاکره کننده جایگاه این بیانیه را کمتر از یک چرک نویس میداند.
بیانیه ای که به محض قرائت حاشیه ساز شد . وزارت خارجه ایران و آمریکا دو تفسیر متفاوت از این بیانیه ارائه نمودند و هر دو طرف دیگری را به تفسیر به رای یا حذف بخش هایی از تفاهمات متهم نمودند. البته با رجوع به خاطرات تفاهم نامه ژنو چنین اتفاقاتی دور از ذهن نبود و همان سناریو از سوی وزارت خارجه در حال تکرار است . وزارت خارجه بعد از صدور فکت شیت آمریکا در مذاکرات ژنو آن را تحلیل آمریکایی خواند اما با یک حرکت نرم رسانه ای و طی چند هفته بعد از مذاکرات موارد ادعای آمریکا را تائید نمود . در مورد مذاکرات لوزان نیر همین فرآیند در حال طی شدن است.
نکته حائژ اهمیت این است که به هر صورت خروجی مذاکرات لوزان یک بیانیه از سوی طرفین است و مهم توافق نامه نهائی در 10 تیر ماه امسال است . توافق نامه ای که دارای جایگاه حقوقی و رسمی است و مبنای عملکرد طرفین قرار خواهد گرفت .
در ادامه بر اساس 8 شاخص بیانیه لوزان را بررسی می نمائیم ، شاخص هایی که باید ملاک ارزیابی هرگونه توافقی باشد. این ملاک ها، در حکم اصولی است که امکان اندازه گیری درجه مطلوبیت بیانیه و تفاهمات بعدی را فراهم می کند.
چند سالی است بحث مهم حرکت به سمت تحقق شهر اسلامی از سوی مسئولین دلسوز و نخبگان ارزشی مطرح می گردد. از سوی دیگر با توجه به ساخت و سازهای بسیاری که در اطراف حرم مطهر انجام شد چند تن از علماء ضمن تذکر نسبت به این موضوع خواستار مدیریت مسئولانه ساخت و سازها از سوی مدیران شهری شدند.
اساسا انسان با محیط پیرامونی خود ارتباطی دو سویه دارد، همانطور که انسان بر اساس باورهای خود محیط پیرامونی را خلق می نماید، محیط پیرامونی نیز بر انسان و باورهایش اثر گذار است. هنگامی که در شهری افراد مسلمان دارای باورهای اسلامی زندگی می کنند بایستی آن محیط بر اساس آموزه ها و اولویت های تعالیم اسلامی طراحی و تنظیم گردد به نحوی که اگر فردی غیر مسلمان وارد آن شهر شد در گام نخست با توجه به محیط پیرامونی متوجه شود وارد شهر مسلمانان شده است، در مرحله بعد به ارزش های فکری ایشان پی ببرد و در نهایت در ضمیر ناخودآگاه خود از این مبانی ره توشه برگیرد . بطور مثال در مبانی اندیشه اسلامی عدالت اجتماعی امری ضروری و بسیار مهم است و بایستی این اصل مهم در سیاست های مدیران شهر اسلامی منعکس شود لذا در شهر اسلامی بالای شهر، پائین شهر و حاشیه شهر نبایستی وجود داشته باشد و در سرتاسر چنین شهری بایستی سطح زندگی در حد مقبولی تعریف گردد.
شهر مجموعه ای بزرگ از انسان هاست، می توان شهر را به دو قسمت کالبد و روح تقسیم نمود. شهر اسلامی شهری است که چه از منظر کالبدی و چه از بعد روحانی بر اساس معیارها و آموزه های اسلام طراحی و ایجاد گردیده است. به طور مثال از منظر روحانی با توجه به اهمیت نظافت در دین مبین اسلام ، شهر اسلامی به لحاظ نظافت بایستی در بهترین سطح ممکن باشد. در بُعد کالبدی نیز حاکمیت مبانی اسلامی در فضای کلی فکری و فرهنگی چنین شهری بایستی احساس شود بطور مثال با توجه به محوریت توحید و خدا محوری در اندیشه اسلامی بایستی مسجد مرکز و محور طراحی شهری و محل رجوع گردد در چنین شهری با توجه به اهمیت و ارجحیت انسان در تمامی خلقت، انسان و حقوق او در راس همه امور است و قائدتا در چنین شهری انسانی را از حقوق خود محروم نمی کنند تا بتوانند فلان پروژه تجاری را اجرا نمایند یا در شهر اسامی با توجه به اهمیت جایگاه عفاف و حجاب در آموزه های اسامی ساختمان ها را به نحوی اجرا نمی شود که عما هیچ حریمی برای همسایگان باقی نماند.
در ادامه مراحل انقلاب اسلامی با ورود به مرحله نظام سازی و تمدن سازی، باز تولید و توسعه علوم بر مبنای گفتمان انقلاب لازم و ضروریست. در همین راستا هنر و علم معماری با توجه به اثر مستقیم و جدی آن بر روان و ضمیر ناخود آگاه انسان دارای جایگاهی ویژه و غیر قابل انکار است. اوج شکوفایی و زایش یک تمدن را می توان در هنر معماری آن تمدن مشاهده نمود. اصول معماری و شهرسازی هر کشوری بایستی بر مبنای بایسته ها و بنیان های فکری مردم آن باشد.
از سویی دیگر اگر در این حوزه دچار کم کاری و غفلت شویم شهرهای ما جولانگاه معماری غربی خواهد شد که نتیجه آن شهرهایی با معماری وحشی و افسار گسیخته خواهد بود که نه تنها با الگوی اسلامی ایرانی انطباق ندارد بلکه انسان خروجی این معماری دچار تعارض و دوگانگی جدی با مبانی اسلامی می شود.
معماری افسار گسیخته امروز کشورمان حاصل تجمیع ثروتمندان سوداگر که مهمترین انگیزه ایشان رشد تساعدی سرمایه است با مدیران شهری که الگویی تعریف شده از پیشرفت ندارند و طمع افزایش درآمد آنها را مسخ نموده است در کنار خاء تولید فکر در حوزه معماری و شهرسازی اسلامی ایرانی است.
شهر مشهد پیرامون وجود مقدس عالم آل محمد حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام شکل گرفته است و عنوان پایتخت معنوی ایران اسلامی را داراست. جایگاه ویژه مشهد الرضا به لحاظ معنوی و نقش محوری در فرآیند انقلاب اسلامی، می طلبد تا پیشتاز تولید اندیشه و اجرا در عرصه معماری و شهرسازی ایرانی و اسلامی باشد.
آنچه که از ندانم کاریها و یا تبانیهای مدیران قبلی برجا مانده است میراثی است که بایستی سالها این شهر بار آن را به دوش بکشد میراثی مانند بلند مرتبه سازی های بی ضابطه که تصویری مخدوش و نازیبا را در دیده می نشاند و بارزترین جلوه اولویت سرمایه بر ارزش ها و سرمایه دار سالاری در چند سال اخیر است. از سویی آهنگ سریع نوسازی و توسعه در شهر مشهد اتخاذ سیاست های جدید با رویکرد شهرسازی اسلامی را ضروری می نماید. سر و سامان بخشیدن به وضع موجود مستلزم تولید اندیشه و پیاده سازی آن به صورت همزمان در مدیریت شهری است.
یکی از مصادیق مباحث فوق پروژه ایست تحت عنوان «هتل هفت ستاره پارس» . این پروژه در محل اراضی آبادگران واقع در کوههای جنوبی مشهد(بلوار شهیدکاوه) واقع شده است. درسال 1388 از کمیسیون ماده 5 و با حمایت ویژه مسئولین وقت مجوز ساخت گرفته و پروانه ساخت آن توسط شهرداری مشهد در سال 91 صادر گردیده است و هم اکنون در مرحله گودبرداری است. پروژه ای دارای 42 طبقه، 145 متر ارتفاع و 360هزار متر مربع زیر بنا آن هم بر روی گسل جنوبی مشهد!