چند سالی است بحث مهم حرکت به سمت تحقق شهر اسلامی از سوی مسئولین دلسوز و نخبگان ارزشی مطرح می گردد. از سوی دیگر با توجه به ساخت و سازهای بسیاری که در اطراف حرم مطهر انجام شد چند تن از علماء ضمن تذکر نسبت به این موضوع خواستار مدیریت مسئولانه ساخت و سازها از سوی مدیران شهری شدند.
اساسا انسان با محیط پیرامونی خود ارتباطی دو سویه دارد، همانطور که انسان بر اساس باورهای خود محیط پیرامونی را خلق می نماید، محیط پیرامونی نیز بر انسان و باورهایش اثر گذار است. هنگامی که در شهری افراد مسلمان دارای باورهای اسلامی زندگی می کنند بایستی آن محیط بر اساس آموزه ها و اولویت های تعالیم اسلامی طراحی و تنظیم گردد به نحوی که اگر فردی غیر مسلمان وارد آن شهر شد در گام نخست با توجه به محیط پیرامونی متوجه شود وارد شهر مسلمانان شده است، در مرحله بعد به ارزش های فکری ایشان پی ببرد و در نهایت در ضمیر ناخودآگاه خود از این مبانی ره توشه برگیرد . بطور مثال در مبانی اندیشه اسلامی عدالت اجتماعی امری ضروری و بسیار مهم است و بایستی این اصل مهم در سیاست های مدیران شهر اسلامی منعکس شود لذا در شهر اسلامی بالای شهر، پائین شهر و حاشیه شهر نبایستی وجود داشته باشد و در سرتاسر چنین شهری بایستی سطح زندگی در حد مقبولی تعریف گردد.
شهر مجموعه ای بزرگ از انسان هاست، می توان شهر را به دو قسمت کالبد و روح تقسیم نمود. شهر اسلامی شهری است که چه از منظر کالبدی و چه از بعد روحانی بر اساس معیارها و آموزه های اسلام طراحی و ایجاد گردیده است. به طور مثال از منظر روحانی با توجه به اهمیت نظافت در دین مبین اسلام ، شهر اسلامی به لحاظ نظافت بایستی در بهترین سطح ممکن باشد. در بُعد کالبدی نیز حاکمیت مبانی اسلامی در فضای کلی فکری و فرهنگی چنین شهری بایستی احساس شود بطور مثال با توجه به محوریت توحید و خدا محوری در اندیشه اسلامی بایستی مسجد مرکز و محور طراحی شهری و محل رجوع گردد در چنین شهری با توجه به اهمیت و ارجحیت انسان در تمامی خلقت، انسان و حقوق او در راس همه امور است و قائدتا در چنین شهری انسانی را از حقوق خود محروم نمی کنند تا بتوانند فلان پروژه تجاری را اجرا نمایند یا در شهر اسامی با توجه به اهمیت جایگاه عفاف و حجاب در آموزه های اسامی ساختمان ها را به نحوی اجرا نمی شود که عما هیچ حریمی برای همسایگان باقی نماند.
در تمامی مذارکات و گفتگو هایی که نگارنده در حد وسع خود با مدیران و متخصصین داشته است تمامی این عزیزان بر صحت مطالب فوق تاکید دارند و بر لزوم اجرائی شدن آن صحه می گذارند اما با همه این موافقت ها و تاکیدها این پرسش مطرح می گردد چرا تاکنون عزم جدی و همگرایی لازم جهت تحقق شهر اسلامی ایجاد نشده است؟ چرا بعضا نخبگان و مسئولین در موارد مصداقی با یکدیگر دچار تضاد و ناهمسویی می شوند؟ چرا یک پروژه خاص برای عده ای می شود نماد پیشرفت شهر اسلامی و برای برخی دیگر می شود مانع ایجاد شهر اسلامی؟
اخیرا در صحن علنی شورای اسامی شهر مشهد ساخت برج های 17طبقه شمال و جنوب میدان شهدا، با حداقل رای موافق مصوب شد. قاطبه افراد حاضر در شورای اسامی شهر مشهد متعهد به تفکر اصولگرایی هستند و در فرصت های مختلف تحقق شهر اسلامی را در آرمان خود بیان می کنند، اما در این جلسه برخی از اعضا سرسختانه موافق ساخت این برج ها بودند و برخی نیز مجدانه مخالفت می نمودند.
از منظر مخالفین، ساخت چنین برج هایی در میدان شهدا و در نزدیکی حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) خلاف اصول شهرسازی اسلامی است و همچنین حریم حرم مطهر رضوی و بافت فرهنگی سنتی منطقه رضوی تحت الشعاع قرار می گیرد. از سوی دیگر موافقین با توجیه نیاز مالی شهرداری و همچنین تاکید بر نظر مثبت مطالعات کارشناسان شهرداری از موضع خود دفاع می نمودند مانندِ مثال فوق بارها در صحن علنی شورای شهر تکرار شده است و در آینده نیز تکرار خواهد شد. فارغ از اختلاف سلیقه های اعضاء شورا با یکدیگر و نیتهای سیاسی - رسانه ای و اقتصادی برخی از اعضای شورا در اتخاذ مواضع، مهمترین دستاورد چنین مصوباتی ادامه همان مسیرهای قبلی و تولید شهری بی قواره و ناهمگون است و بهشتی برای سرمایه داران.
مشکل اصلی در این ناهمگرایی، نبود تصویری واضح و منطقی از شهر اسلامی در ذهن های ماست. تصویری روشن و منطبق با نیازهای شهرنشینی امروزی که اصول و معیارهای اسلامی در آن لحاظ شده باشد. در چنین شرایطی مسئولین و متخصصان با نگرشی سلیقه ای ، احساسی، موضوعی و موردی به مسائل و پروژه های شهری می نگرند و حاصل این رویکرد اقدامات متضاد و موازی کاری است.
هنوز مجموعه ای کامل از پاسخ های دقیق و قابل دفاع در مورد نسبت شهر اسلامی با انسان، تکنولوژی، معماری، شهرسازی، حقوق شهروندی، حمل و نقل و ترافیک، مدیریت بحران، محیط زیست و فضای سبز، خدمات شهری و... تعریف نشده است.
از دیگر مضرات نداشتن تصویری واضح و جامع از شهر اسلامی این است که عده ای سودجو از این خلاء سوء استفاده می نمایند و تصویر قواره ی مدنظر خود را در ذهن ها جایگزین می نمایند. منظور چنین افرادی از شهر اسلامی همان شیخ نشین دبی است که تنها نشان آن از اسلام چند عدد مسجد است! مشهدِ مطلوب چنین افرادی شهری است مملو از مجموعه های تجاری که سود بیشتری را برای ایشان تعریف نماید و هرگاه نخبگان ارزشی اظهار نگرانی می کنند تحت عنوان پیوست فرهنگی مقداری کاشی کاری هم به نمای بنا اضافه می کنند. در چنین شهری نه تنها اسام بر روح شهر حاکم نیست بلکه در کالبد آن هم عضوی است سربار.
اساسا برای تحقق هر هدفی باید بتوان تصویری واضح از آن هدف را در ذهن تجسم نمود. هنگامی که یک فرد می خواهد هدفی را محقق نماید بایستی تصویری واضح از آنچه را می خواهد در ذهن خود ترسیم نماید و سپس به ترتیب اولویت و با توجه به پتانسیل ها و توانائی ها گام به گام در راه تحقق آن هدف بردارد.
بدون تولید چنین تصویری و تعریف چنین معیارهایی حرکت ما به سمت شهر اسلامی یک حرکت واضح و با برنامه نخواهد بود بلکه حاصل آن شهری است که بعد از چند سال می توان انعکاس سلیقه های مدیران ادوار مختلف را در آن شاهد بود. در واقع نبود چنین تصویری باعث می شود مدیران شهری نسبت به سرمایه دار و سرمایه موضع منفعل داشته باشند و نه فعال. یعنی این سرمایه گذار است که به دلیل درآمد زایی برای شهرداری می تواند با نگرش به منفعت شخصی نیاز شهر را به سلیقه خودش تشخیص دهد و سپس بر اساس آن پروژه نیز تعریف نماید. ساخت پروژه عظیم تجاری در تقاطع خیام – سجاد که درآینده نزدیک باعث بروز مشکل سنگین ترافیکی برای شهر مشهد می شود از همین نوع است.
همچنین این تصویر باید بتواند به سوالات مختلف پاسخ دهد . به طور مثال اگر می گوئیم به دلیل تاثیر منفی بر روح زیارت در نزدیک حرم مطهر هتل مرتفع مجلل ساخته نشود بایستی پاسخی روشن و منطقی نیز برای جایگزین آن داشته باشیم، در غیر اینصورت همزمان که عده ای این ساخت و سازها را نقد می کنند عده ای دیگر به کار خود ادامه می دهند.
از سوی دیگر تمدن غرب به وسیله ساختارهای خود مانند رسانه، دانشگاه ها، استانداردهای ابلاغی توانسته تا حدی الگوها و ارزش های خود را در ذهن مردم و نخبگان تعریف و تثبیت نماید. مردم عادی کوچه و بازار با دیدن فیلم های هالیوودی و تکرار تصاویر شهرهای غربی در ذهن شان به طور ناخود آگاه تصویر شهر مطلوب خود را با توجه به آن تصاویر تعریف می نمایند؛ کما اینکه امروزه می بینیم برخی هنگامی که در منطقه ای ساختمان های بلند مرتبه می بینند احساس آبادانی و پیشرفت دارند. برخی از متخصصین و دانشگاهیان نیز با پذیرش الگوهای معیار غربی که در کتب دانشگاهی به ایشان تدریس گردیده است به سختی می توانند مدل دیگری را در ذهن خود متصور شوند و در مواردی حتی متعصب تر از خود غربی ها به این الگوها پایبند هستند و از آن دفاع می کنند.
برای تبیین این معیارها و انطباق آن با نیاز های شهرنشینی امروزی نیازمند تشکیل حلقه های فکری و مطالعاتی متشکل از گروه های زیر هستیم:
-طلاب خلاق و جوان حوزه
- متخصصین دانشگاهی متعهد و دغدغه مند
- پیمانکاران و مجریان
- مدیران و کارشناسان دستگاههای دولتی ذیربط
و همچنین برای تببین و تحقق شهر اسلامی می توان مراحل زیر را تعریف نمود:
- تببین معیارهای شهر اسامی در ابعاد مختلف و با لحاظ نمودن شرایط و اقتضائات شهر مشهد
- انطباق استاندارد ها و الگو ها بر این معیارها
- ترسیم شهر اسلامی و بازطراحی شهر مشهد بر اساس این الگوها
- تفهیم متخصصین، مدیران و نخبگان نسبت به معیارها
- سیاست گذاری و سرمایه گذاری و تعریف مشوق برای تحقق آن
- پاسخگویی به سوالات و نیازهایی که در ادامه با آن مواجه می شویم
همانطور که در این مراحل اشاره شد مهمترین مرحله تعریف معیارهای شهر اسامی بر اساس اندیشه اسلامی است. در این مرحله نوآوری و خلاقیت و همچنین در نظر گرفتن واقعیت های زندگی شهر نشینی بسیار با اهمیت است. در غیر اینصورت تولید این معیارها هرگز منجر به نتیجه اجرایی و ملموس نخواهد شد.
در انتها یادآور می شوم شیخ بهائی موفق ترین چهره در پیاده سازی معیارهای اسلامی در عرصه معماری و شهرسازی است. البته ساختار زندگی شهری در عصر ایشان به پیچیدگی زندگی امروزی نبوده است اما نوع نگرش و عملکرد ایشان می تواند به عنوان مدل و الگو مورد استفاده قرار گیرد. ایشان با توجه به مبانی اندیشه اسامی و همچنین اولویت گذاری های آن، معماری و شهرسازی منطبق با آن معیارها را تعریف نموده و سپس در عمل محقق نموده است. به طور مثال در اندیشه اسلامی علم و علم آموزی دارای قداست و اولویت است شیخ بهاء نیز مدارس علمی را در حاشیه معابر اصلی با درب های بزرگ و زیبا طراحی نموده است و از سویی دیگر صرافی ها در معابر فرعی و بدون دید مستقیم جانمائی شده اند.(این مثال را با طراحی های امروز کلان شهرهایمان مقایسه کنید!)
برگرفته از پیش شماره دوم نشریه «مبنا»