امروزه فارغ از مکاتب مختلف مدیریتی و دانش روز ، رویکرد مدیران کشورمان نسبت به مردم در حوزه مدیریت و تصمیم گیری به دو دسته کلی تقسیم می گردد .

گروه اول مدیرانی هستند که معتقدند مدیران بایستی به تنهایی تصمیم گیری نمایند و مسئله را حل کنند . این گروه معتقد است مدیر بایستی فاصله خود را با مردم حفظ کند و ارتباط بیش از حد با مردم را مضر می دانند.معمولا مسائل را با مردم در میان نمی گذارند و در فضای ارتباطی خود با مردم فاصله و حریم تعریف میکنند . اتاق هایی بزرگ با معماری شکسته ، میزهای بزرگ مدیریتی ، دکوراسیون و چینش خاص اتاق ، تعریف زمان خاص و محدود دیدار عمومی و ارجاع امور به سایرین جهت مواجهه کمتر از ویژگی های رفتاری این دسته از مدیران است که بر خواسته از اندیشه و نگرش ایشان است. این گروه ، مدیران را افرادی می دانند که بر مردم مدیریت می کنند و مردم را معمولا نا آگاه و بی نظر می دانند . از دستیابی مردم به اطلاعات ممانعت می کنند و از ارائه گزارش و پاسخ روشن به مردم ابا دارند . در حل بحران ها مردم را دخیل نمی کنند و بالعکس با استفاده از ابزار های مختلف مانند رسانه و عملیات های نرم و سخت سعی می کنند توجه مردم را از مسئله اصلی منحرف نمایند .در واقع مردم در امور مدیریتی ایشان نا محرم هستند .

در واقع نگرش این گروه از مدیران  به مردم را به موارد زیر می توان تقسیم نمود :

- مردم نا آگاه هستند

- اطلاع یافتن مردم از مشکلات مضر است

- مدیران بر مردم برتری دارند

- نظر و اطلاع مردم در حل مسائل مفید نیست

حاصل این رویکرد این است که مدیران اکثر وقت خود را در ارتباط با سایر مدیران و به ویژه مدیران بالادست می گذرانند . موفقیت خود را صرفا در رضایت مدیران بالادستی می بینند و سعی در ارائه گزارش کار های رضایت بخش برای اینان دارند . همواره نگران جایگاه و پست خود هستند و علی رغم میل باطنی و برنامه های تدوین شده به خاطر حفظ رضایت بالادست اقداماتی را انجام می دهند . برنامه مشخصی برای حضور در بین مردم ندارند و اگر هم در مجامع مردمی حضور پیدا کنند سعی بر ارائه تصویری غیر واقعی از وضع موجود دارند. چنین مدیرانی تصویری واضح از نیاز های جامعه و تفکرات مردم ندارند و معمولا در تحلیل رفتار مردم دچار غلط محاسباتی می شوند . چنین مدیرانی معمولا به کانون های قدرت و ثروت اتصال دارند و بقا خود را در ارتباط با این گروهها می دانند.

 

در گروه دوم مدیرانی قرار می گیرند که معتقدند مدیران نماینده و حافظ حقوق مردم هستند . مردم را صاحبان و کارفرمایان اصلی می دانند و رضایت مردم از اقدامات خود را شرط موفقیت می دانند . بین اوامر مدیران بالادست و حقوق مردم سعی بر بر قراری توازن دارند . معمولا جمعی را بری مشاوره در نظر می گیرند و ترکیب این جمع را به گونه ای در نظر می گیرند که تضارب آراء و افکار در آن وجود داشته باشد . برنامه ویژه ای برای ارتباط با مردم و حضور در مجامع مردمی دارند . در تصمیمات کلیدی که دارای آثار عمیق بر امور مردم است با ابزارهای مختلف نظر و آراء مردم را بررسی می کنند و هنگام  بروز مشکلات و بحران ها و یا حتی اشتباهات مدیریتی مردم را مطلع نموده و ضمن استفاده از نظرات ایشان ، از توان آنها برای حل مسئله استفاده می کنند. برای مردم در دسترس هستند و مردم را مطلع و صاحب نظر میدانند . از اطلاع یافتن مردم نسبت به مشکلات واهمه ای ندارند . خود را عقل کل نمی دانند . ابزار رسانه و سایر ابزار ها را در جهت اطلاع رسانی به مردم و اطلاع یابی از خواسته مردم به کار می گیرند .

در واقع نگرش این گروه از مدیران به مردم را به موارد زیر می توان تقسیم نمود :

- مردم را صاحبان اصلی قدرت می بینند

- آراء و نظرات مردم را مفید می دانند و خود را به آن نیازمند به آن می بینند

- معتقدند با همراهی مردم بهتر و سریعتر می توانند مشکلات را حل کنند

- به مردم احترام می گذارند  و برنامه وِیژه برای ارتباط با ایشان دارند

 

آنچه مد نظر اسلام است مدیریت با مردم است . به این معنا که با مشارکت و حضور مردمی مشکلات و بحران ها مدیریت نمائیم و از آنها عبور کنیم . در چنین نگرشی مردم صاحبان اصلی نظام و امین هستند . مسئولین خود را خدمتگزار مردم می دانند. نمونه بارز چنین مدیریتی که می توان از روی آن مدل تولید نمود مدیریت امام خمینی و مقام معظم رهبری در کشور مان است . در این نوع نگرش نگاه به مردم از بالا به پائبن نیست و مردم در مدیریت دارای نقش و مشارکت جدی هستند. در مدل مدیریت بر مردم داستان به شکل دیگری است . در چنین نگرشی مسئولین همواره از اطلاع رسانی به مردم و ورود مردم به مسائل واهمه دارند .

با ورود به دوران انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه  و بعد از ایشان مقام معظم رهبری بر گرفته از اندیشه ناب اسلامی و سیره اهل بیت عصمت و طهارت ، مدل مدیریتی دوم را ارائه و پیاده نمودند و ابعاد مختلف این نوع نگرش مدیریتی که بر گرفته از مدل امام ، امت است را در رفتار خود تبیین نمودند.

در دوران دولت سازندگی و اساسا رویکرد جریان سیاسی کارگزاران مدل مدیریتی نوع اول در کشور شیوع یافت و شواهد بسیاری در زندگی مدیریتی منصوبان این جریان سیاسی می توان یافت .ارتباط سخت مردم با مدیران ، مجموعه های اداری مجلل ، ماشین های خاص و محافظ برای مدیران میانی و .... را می توان از شواهد آن نام برد . با بازگشت عناصر دولت سازندگی به قدرت  رگه هایی از این نوع تفکر مدیریتی را می توان در دولت فعلی نیز جستجو نمود .

اوج پیاده سازی مدل مدیریتی نوع دوم را در دولت نهم می توان مشاهده نمود. بر قراری سفر های استانی ، ارتباط از نزدیک و سهل الوصول با مردم  و ... مواردی عملی مبتنی بر اندیشه مدیریتی نوع دوم است . با استفاده از همین رویکرد  و مشارکت مردم در امر حاکمیت بود که دولت نهم توانست بدون بروز تنش های اجتماعی پروژه های بزرگی مانند افزایش نرخ بنزین و آزاد سازی یارانه ها را انجام دهد .

در حال حاضر و با نوع رویکرد مردم گرایی دولت نهم و دهم انتظار افکار عمومی نسبت به رفتار مدیران با مردم مبتنی بر اندیشه اسلامی شکل گرفته است . از این رو است که دولت فعلی ولو در حد نام و حفظ ظاهر تلاش به بر قراری سفر های استانی نموده است .البته برگزاری جلسات کنترل شده نخبگانی و دانشجویی نشان از نفوذ اندیشه مدیریتی نوع اول در کارگزان دولت فعلی ( منهای وزیر بهداشت) دارد .

در انتخابات های اخیر چه در عرصه شهری و چه در عرصه ملی نیز موضوع ارتباط شفاف با مردم در شعارها و سخنرانی ها کاندیداها منعکس بوده است . اینکه تا چه حد کاندیدا ها به این نوع رویکرد معتقدند را می توان بعد از تکیه بر قدرت بر اساس شاخص های فوق الذکر تحلیل نمود .




تاریخ : شنبه 94/2/19 | 1:53 عصر | نگارنده: مصطفی شریف | نظرات ()
.: Weblog Themes By eshare :.